Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8592 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sylphlike
U
شبیه جن هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splashes
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashing
U
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket
U
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air scout
U
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic
U
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airlift capacity
U
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air search attack unit
U
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
channel airlift
U
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon
U
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
air survey photography
U
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
trunkair route
U
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
combat airlift support
U
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
chalk commander
U
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
tactical air control center
U
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk number
U
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air position
U
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
air distant support
U
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
air defense readiness
U
وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
similar
<adj.>
U
شبیه
nears
U
شبیه
nearing
U
شبیه
nearest
U
شبیه
nearer
U
شبیه
near-
U
شبیه
near
U
شبیه
medal
U
شبیه
papilionaceous
U
شبیه
anthoid
U
شبیه به گل
medals
U
شبیه
wifelike
U
شبیه زن
more like;most like
U
شبیه تر
like
<adj.>
U
شبیه
related
<adj.>
U
شبیه
akin
<adj.>
U
شبیه
neared
U
شبیه
luteous
U
شبیه گل
alike
<adj.>
U
شبیه
womanlike
U
شبیه زن
imitations
U
شبیه
imitation
U
شبیه
similar to that
U
شبیه به ان
similar
U
شبیه
pygidial
U
شبیه دم
quasi
U
شبیه
similes
U
شبیه
analogous
U
شبیه
makes
U
شبیه
simulant
U
شبیه
feathery
U
شبیه به پر
make
U
شبیه
personator
U
شبیه
similiar
U
شبیه
simile
U
شبیه
heavy lift
U
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
assimilates
U
شبیه ساختن
lupine
U
شبیه گرگ
assimilate
U
شبیه ساختن
nebulous
U
شبیه سحاب
assimilating
U
شبیه ساختن
the drama
U
فن شبیه سازی
equalling
U
همرتبه شبیه
tonsillar
U
شبیه لوزتین
the profession
U
اهل شبیه
equalled
U
همرتبه شبیه
simulated
U
شبیه ساخته
equaling
U
همرتبه شبیه
equaled
U
همرتبه شبیه
equal
U
همرتبه شبیه
more like;most like
U
شبیه ترین
molluscoid
U
شبیه نرم تن
assimilated
U
شبیه ساختن
trapezium
U
شبیه ذوذنقه
limacine
U
شبیه نرم تن
stellar
U
شبیه ستاره
simulations
U
شبیه سازی
astral
U
شبیه ستاره
taffia
U
مشروبی شبیه رم
tafia
U
مشروبی شبیه رم
lupin
U
شبیه گرگ
humanoids
U
شبیه انسان
spongy
U
شبیه اسفنج
humanoid
U
شبیه انسان
gypsies
U
شبیه کولی
anthropomorphic
U
شبیه انسان
the d.
U
فن شبیه سازی
trichoid
U
شبیه موی
take after
U
شبیه بودن
limaciform
U
شبیه نرم تن
trochal
U
شبیه چرخ
simulation
U
شبیه سازی
equals
U
همرتبه شبیه
rhizome
U
شبیه ریشه
likes
U
شبیه همچون
liked
U
شبیه همچون
like
U
شبیه همچون
airily
U
شبیه هوا
alike
U
شبیه یکسان
simulant of
U
مانند شبیه
plexiform
U
شبیه شبکه
platy
U
شبیه بشقاب
bovine
U
شبیه گاو
platinoid
U
شبیه پلاتین
pisiform
U
شبیه نخود
piscine
U
شبیه ماهی
sloughy
U
شبیه دله
phylloid
U
شبیه برگ
snakelike
U
شبیه مار
plexiform
U
شبکهای شبیه رگ
quasi easement
U
حق شبیه به حق ارتفاق
rooty
U
شبیه ریشه
sagittate
U
شبیه تیر
psittaceous
U
شبیه طوطی
protean
U
شبیه Proteus
prismoidal
U
شبیه منشور
scotic
U
شبیه اسکاتلندیها
screwlike
U
شبیه اچار
sculpturesque
U
شبیه مجسمه
semblable
U
شباهت شبیه
polypous
U
شبیه بواسیرلحمی
shrubby
U
شبیه بوته
popish
U
شبیه کاتولیک
polypose
U
شبیه بواسیرلحمی
plumy
U
شبیه پر کرکی
soupy
U
شبیه ابگوشت
spathulate
U
شبیه مرهم کش
spatulate
U
شبیه مرهم کش
sulphurous
U
شبیه گوگرد
reniform
U
شبیه کلیه
ophitic
U
شبیه مار
ophidian
U
شبیه مار
likens
U
شبیه شدن
likens
U
شبیه کردن
likening
U
شبیه شدن
likening
U
شبیه کردن
likened
U
شبیه شدن
likened
U
شبیه کردن
liken
U
شبیه شدن
liken
U
شبیه کردن
susurrous
U
شبیه نجوا
susurrus
U
شبیه نجوا
oleaginous
U
شبیه روغن
sulfurous
U
شبیه گوگرد
Recent search history
Forum search
1
incentive
1
tumoroid
1
jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com